hamyar | ||
|
طراحي لوگوطراحي لوگو معرفي يك مجموعه و شخص با آن نماد و نوشته به حساب مي آيد, براي خلق يك لوگو مفهومي و زيبا و ماندگار بايد زمان مناسبي گذاشته شود. تاريخچه اين عناصر و تصاوير به انسان هاي اوليه باز ميگردد زماني كه آنها از طريق نشانه ها و علامت با يكدگير مفهوم را به هم منتقل مي كردند. براي خلق يك آرم بايد جوانبي را در نظر گرفت كه مهمترين آنها در قسمت زير بيان شده است: اولين قدم: اولين قدم در خلق لوگو داشتن علم و هنر گرافيك و ايده پردازي است. ايده پرداز كيست؟ به فردي كه ايده را خلق و پياده مي كند ايده پرداز گفته مي شود. ايده پردازي بايد با مهارت ها و توانمندي هايي همراه باشد. كه داشتن ذهني خلاق در طراحي لوگو يكي از اركان مهم در خلق اثري ماندگار است قدم دوم : قدم دوم در طراحي لوگو روانشناسي صنعتي است روانشناس صنعتي كيست؟روانشناسي صنعتي دانش بررسي رفتار انسان ها در شغل هاي گوناگون است كه كمك مي كند از طريق روانشناختي يك سازمان و يك ارگان بهترين بازدهي را داشته باشد در طراحي لوگو افراد با ذهنيت ها و شغل هاي گسترده اي به طراح مراجعه مي كنند از اين رو طراح از طريق مشاوره و ذهن خواني بايد مراجع كننده را روانشناسي كند و با رعايت اصول طراحي ,ذهن خود را جاي ذهن مراجعه كننده قرار دهد تا بتواند بهترين طرح را در چارچوبي خاص با ذهنيت طرف مقابل به او ارائه دهد. قدم سوم : قدم سوم در طراحي نشان واره داشتن علم روانشناسي رنگ است. روانشناسي رنگ ,طراحي كردن لوگو و رنگ ها و بوجود آوردن آنها يك كار ذهني و دروني و فردي است . چيزي كه باعث ايجاد و بروز يك عكس العمل در يك فرد مي شود ممكن است در افراد ديگر باعث ظهور واكنش هاي مختلفي گردد. گاهي اين واكنش ها به دليل اولويت بندي هاي شخصي است و گاهي به دليل پس زمينه ي فرهنگي فرد كه در هر فرد متفاوت است. نتيجه طراحي لوگو:در نوشته هاي بالا قسمت هايي از بخش هاي مهم در طراحي لوگو ذكر شده است . هر كدام از بخش هاي بالا مي تواند مكمل يكديگر باشند و اگر هر كدام به درستي اجرا نشود مي تواند مشكل اساسي در طراحي لوگو به وجود آورند. طراح با استفاده از مراحل گوناگون مي تواند لوگويي و ماندگار و مفهومي خلق كند تا بيننده با اولين نگاه به مفهوم و نگرش آن نشان واره پي ببرد. هرچقدر لوگو پيچيده تر باشد از مفهوم اصلي آن دور مي شود بنابراين بهتر است علامت به نوعي خلق شود كه از مفهوم اصلي دور نشود و بتواند بيننده را به سمت خود بكشاند. منبع: https://rivall.ir/%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%ad%db%8c-%d9%84%d9%88%da%af%d9%88/ ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ] [ ۰۳:۲۰:۴۲ ] [ kamyar ]
متن زيبابهش اين روزها بيشتر از هر روز ديگه اي فكر ميكنم، به اينكه واسه كسي كه ميره سخت تره، يا واسه كسي كه ميمونه، به اينكه اوني كه دست تكون ميده و ميره سوار ميشه و ميره بيشتر در دلش رو غصه ها بازه، يا اوني كه خداحافظي ميكنه و بر ميگرده سر زندگي روتينش. كدومشون بيشتر عذاب ميكشه. كسي تنها گذاشته نميشه وقتي كه كسي كه ميره تنها ميشه. فعل ها تغييري نميكنه، اون كسي كه چمدون بسته، ميگه رفتم؛ اون كسي كه ميمونه ميگه رفت. آدما وقتي قلبشونو يه جا ميذارن، نميتونن به جاي ديگه اي برگردن، نميتونن واسه جايي كه بهش تعلق ندارن فعل برگشتن استفاده كنن، نميتونن وقتي كه آخرين بوسه ي خداحافظي رو ميكنن بگن خب ديگه من دارم بر ميگردم، برگشتن فقط متعلق به جاييه كه توش خوشحالي، امني، اميدواري. واسه همينه كه آدما فقط ميرن، كوله بارشونو ميندازن رو دوششون رو ميرن. اوني كه ميره فقط ميره به اميد اينكه زود تر به اوني كه ميمونه برگرده. واسه هر دوشون به يه مقدار سخته، به يه مقدار درد داره، به يه مقدار توي هم ميرن و زندگي براشون بي رنگ ميشه، به يه مقدار از هم رفتنشون غم داره و اونقدر ادامه داره، تا بازم، دوباره بهم برگردن. .................................................................................. در زندگي وقتهايي هست كه راه رفتن روي يك موي باريك تجربه ميشود. وقتهايي كه مجبور به باز كردن دستها ميشوي تا تعادلت به هم نخورد. گاهي آنقدر مسير برايت دشوار و پر هراس است كه ترجيح ميدهي همه چيز تمام شود و يك سقوط تلخ همه چيز را تمام كند و گاهي هم در اوج نا اميدي دستهايي كه باز كردهاي برايت بال ميشوند و پر ميزني. اما اين اميد لعنتي گاهي آنقدر دست نيافتني ميشود كه ديگر چيزي را نميبيني و در لحظه آخر در دوراهي سقوط و يا پرواز فقط ميپري ... ........................... متن زيبا و احساسي احتمالا بايد منتطر اتفاق خوب باشي تا اتفاق خوب بيفته، بايد منتظر تغيير باشي تا تغيير رخ بده. منتظر معجزه باشي تا معجزه رو ببيني وگرنه، تو بهار همه چي بازم برات زمستونيه.. از نظر من، احتمال رخ دادن همه اتفاقها به يك اندازه ست. فقط يه خواسته و تلاش، از جانب من و خدا (كائنات يا هر مقدساتي كه بهش اعتقاد دارين) و اگر ميزان اميد بيشتر از نااميدي نيست، حداقل ميتونه برابر باشه... بيايد لااقل يك روز زندگي با اميدواري كامل نسبت به همه چيز رو تجربه كنيم، قطعا بد نميگذره. ........................................................................................................ ميگفت گربهها وقتي از يه ارتفاعي سقوط ميكنن چيزيشون نميشه. ميدوني چرا؟ ميگفت چون با پا ميان پايين. يني سعي ميكنن جف دست و پاشون رو همزمان بذارن روي سطح. ميگفت اين باعث ميشه تا فشاري كه مياد روشون پخش بشه روي سطح و آسيب نزنه. ميگفت زندگي مام همينه. نه اينكه سقوط و دردسر نداشته باشه. نه. داره. خيلي هم داره. ولي بايد موقع سقوط حواستو جمع كني. ميگفت اگه فشار رو پخش كني روي سطح چيزيت نميشه. دووم مياري. ميگفت همهچيو نريز يه گوشهي قلبت كه باعث بشه بشكنه. قلبي كه بشكنه ديگه هيچوقت مثل قبل نميشه. ميگفت پخش كن دردات رو. غم و غصه و اندوههات رو. اگه پخش شن آسيب نميزنن. ولي وقتي جمع بشن ميشن غده. ميشن گره. اونموقعست كه داستان ميشه. ميگفت نذار داستان بشه. ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۲۳ شهريور ۱۳۹۹ ] [ ۰۸:۰۷:۰۱ ] [ kamyar ]
اين همه گندم، اين همه كشتزارهاي طلايي، اين همه خوشه در باد را كه مي خورد؟ آدم است، آدم است كه مي خورد. ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۳ شهريور ۱۳۹۹ ] [ ۱۰:۳۳:۳۳ ] [ kamyar ]
من دكتر متخصص اطفال هستم.سالها قبل چكي از بانك نقد كردم و بيرون آمدم ؛كنار بانك دستفروشي بساط باطري ، ساعت ،فيلم و اجناس ديگري پهن كرده بود.ديدم مقداري هم سكه دو ريالي در بساطش ريخته است.آن زمان تلفنهاي عمومي با سكه هاي دو ريالي كار ميكردند. جلو رفتم يك تومان به او دادم و گفتم دو ريالي بده ؛او با خوشرويي پولم را با دو سكه بهم پس داد و گفت: اينها صلواتي است!گفتم: يعني چه؟ گفت: براي سلامتي خودت صلوات بفرست وسپس به نوشته روي ميزش اشاره كرد.(دو ريالي صلواتي موجود است)باورم نشد ، ولي چند نفر ديگر هممراجعه كردند و به آنها هم...گفتم: مگر چقدر درآمد داري كه اين همه دو ريالي مجاني ميدهي؟با كمال سادگي گفت:۲۰۰تومان كه ۵۰ تومان آن را در راه خدا و براي اين كهكار مردم راه بيفتد دو ريالي ميگيرم و صلواتي ميدهم.مثل اينكه سيم برق به بدنم وصل كردند، بعد از يك عمر كه براي پول دويدم و حرص زدم ،ديدم اين دست فروش از من خوشبخت تر استكه يك چهارم از مالش را براي خدا ميدهد، در صورتي كه من تاكنون به جرأت ميتوانم بگويم يك قدم بهراه خدا نرفتم و يك مريض مجاني نيز نپذيرفتماحساساتي شدم و دست كردم ده تومان به طرف او گرفتم . آن جوان با لبخندي مملو از صفا گفت: براي خدا دادم كه شما را خوشحال كنم .اين بار يك اسكناس صد توماني به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تكرار كرد.من كه خيلي مغرور تشريف دارم مثل يخي در گرماي تابستان آب شدم...به او گفتم : چه كاري ميتوانم بكنم؟ گفت:خيلي كارها آقا! شغل شما چيست؟ گفتم: پزشكم. گفت: آقاي دكتر شب هاي جمعه در مطب را باز كن و مريض صلواتي بپذير.نميدانيد چقدر ثواب دارد!صورتش را بوسيدم و در حالي كه گريان شده بودم ، خودم را درون اتومبيلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم ،ما كجا اينها كجا؟!از آن روز دادم تابلويي در اطاق انتظارمطبم نوشتند با اين مضمون؛ᐸشبهاي جمعه مريض صلواتي ميپذيريم>دوستان و آشنايان طعنه ام زدند، اما گفته هاي آن دست فروش در گوشم هميشه طنين انداز بود و اين بيت سعدي: ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۳ شهريور ۱۳۹۹ ] [ ۱۰:۲۴:۱۶ ] [ kamyar ]
سلامتي پيك شرابم سلامتي شانس خرابمسلامتي پيك آخر هفته هاسلامتي خدمت نرفته هاسلامتي رفيقم كه باهاشمسلامتي خط هاي روي دست داداشمسلامتي جوونايي كه دل پير دارنسلامتي لاتايي كه حكم تير دارنسلامتي عشقم كه واسش رگمو ميزنمسلامتي خدام كه به پاش زانو ميزنمسلامتي مرد ها ومشتيالعنت به نامرد هاو وحشياسلامتي گرگ هاي تميز خورنه سگ هاي همه چيز خورسلامتي مادرم واس درداشسلامتي پدرم واس رنجاشسلامتي جوونايي كه از زندگي خستنلعنت به رفيقايي كه از پشت خنجر بستنسلامتي مردا و مستالعنت به نامردا و پستاسلامتي زخم خورده هايي كه دلشون شكستلعنت به عشقشون كه به پاي يكي ديگه نشستسلامتي مشروب خوراي مستلعنت به لاشخوراي پستسلامتي دلم كه شكستلعنت به دلش كه دلمو شكست ادامه مطلب
امتیاز:
بازدید:
[ ۳ شهريور ۱۳۹۹ ] [ ۱۰:۱۱:۵۳ ] [ kamyar ]
[ ۱ ]
|
|
[ایجاد وبلاگ : بلاگ راز] [Weblog Themes By : blograz.ir] |